گاهی وقت ها همه ی حس هایت میروند ...

.: ســ ـــکـــ ــــوتـــــ تـــ ــــلـــ ـــخ :.

هـــ ــــر چــ ـــقـــ ــدر مـ ـــیــ ــخـــ ــوای بـــُـ ـــر بــ ـــزن … مــــ ـــن هــ ــمـــیـــشــ ــه آس مــ ـی مــ ــونـ ــم …. !

 

گاهی وقت ها همه ی حس هایت میروند ...

بعد جای خالیشان میماندت اما ...

 

انگار باغچه را بکنی

حفره درست کنی

گُل ولی نکاری ...

این رفتن از مردن بدتر است

صد البت ...

که مردن ازت یک جنازه باقی میگذارد دستِ کم

و تو زجه زدن را داری بر سر جنازه ی حس هایت

و خب این آرام شدن دارد

در پی اش

رفتن اما حکایتِ دیگری دارد ...

حکایتی سوای حکایاتِ درد

روتین و کلیشه شده ی این حوالی ...

زخم ِ رفتن ناسور میشود لامذهب

این که تو بمانی، بی هیچ حسی،

بی حتی جنازه ای از احساساتت

سرمایش زیاد است ...

سگ لرز دارد پشتش

اینکه الآن ، این جا، این ساعت،

تو خالی باشی از تمام احساساتِ خوب و بدِ دنیا ...

یک عالم معنی دارد ...

و حرف و حرف ...

و درد ...

و چاره هم که

هیچ ِ هیچ ...



[ جمعه 11 / 10 / 1392برچسب:متن زیبا,غمگین,تنهایی,انتظار,

] [ 23:4 ] [ BaRaN ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه